۵ پیشبینی هیجانانگیز برای فصل هشتم سریال گیم آف ترونز (بازی تاج و تخت)
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۴۴۱۵۲۷
فقط شش قسمت از سریال پرطرفدار بازی تاجوتخت باقی مانده است و پیشبینیهای بسیاری دربارهٔ آنچه در این شش قسمت روی خواهد داد، منتشر شده است.
به گزارش بیبیسی، بازی تاجوتخت یکی از محبوبترین سریالهای تلویزیونی در جهان است و برای شش هفتهٔ آینده، زندگی بینندگانش را تحتتأثیر قرار میدهد.
پخش آخرین قسمتهای فصل پایانی سریال بازی تاجوتخت از یکشنبه ۱۴ آوریل شروع میشود، شش قسمتی که نقطهٔ پایانی بر هشت فصل شگفتانگیز با ساختار پیچیدهٔ این ماجرا خواهد بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فصل پایانی ممکن است کوتاه باشد، اما اپیزودها کوتاه نیستند. دو قسمت اول فصل هشتم ۵۴ و ۵۸ دقیقه هستند و قسمت سوم یک ساعت است و قسمت چهارم ۷۸ دقیقه است. دو اپیزود نهایی که روز ۱۹ ماه مه پخش خواهند شد، ۸۰ دقیقه هستند.
مسلم است که هواداران دوآتشهٔ این سریال، مشتاقانه دلشان میخواهد بدانند چه اتفاقی قرار است بیفتد و میخواهند بدانند که آیا ماجرای این قسمتها از کتابهای جرج آرآر مارتین فراتر خواهد رفت؟
در وقفهٔ ۱۸ ماهه میان فصل ماقبل آخر و این فصل، اینترنت پرشده ازانبوه نظریهها و پیشبینیها در مورد آنچه رخ خواهد داد، چه کسی زنده خواهد ماند و چه کسی میمیرد و چه کسی در نهایت بر تخت آهنین خواهد نشست.
مهمترین و آخرین پیشبینیها کدامند؟ ما خیلی از آنها را بررسی کردیم و ۵ تا از هیجانانگیزترین و سرگرمکنندهترین و جذابترین آنها را انتخاب کردیم و در اینجا آوردهایم. بدون هیچ نظم و ترتیب خاصی:
۱. برن استارک نایتکینگ (پادشاه شب) است
این یکی از قویترین پیش بینیهاست که برخی آن را مطرح کردهاند. حتماً هوادارانی در این میان هستند که نمیخواهند بپذیرند برن (کلاغ سه چشم) با عبور از ترکیب سرنوشتساز سفر در زمان و نیروهای شهودی خویش، درواقع وایت واکر شروری باشد.
این نظریه این جنبه را آشکار میکند که دخالت نیکخواهانه، اما فاجعهآمیز برن در گذشته باعث همه این مصیبتها شده است. ما همه میدانیم که سفرهای او در زمان درهمآمیختگیهایی با ذهن هودور داشته است.
حالا احتمال دارد، طبق یک پیشبینی، برن تلاش کند تا پادشاه ایریس تارگارین دوم را از خطر احتمالی وایت واکرها (با صداهایی در ذهنش) خبردار کند و او را دیوانه کند و به "پادشاه دیوانه" تبدیلش کند. البته نظریهٔ دیگری هم مربوط به سفر برن در زمان وجود دارد که منجر به این میشود که او همان کسی باشد که از اول دیوار را بنا کرده است.
هیچکس نمیداند چه روی خواهد داد، اما آنچه هواداران انتظار دارند این است که برن نقش اصلی و کلیدی در ماجراهای این بخشهای پایانی داشته باشد و شاید با نیروی "وارگ" بتواند به اژدها تبدیل شود.
۲. جان اسنو هویت دیگری پیدا میکند
نام قهرمان اسطورهای آزور آهای (شاهزادهٔ وعدهداده شدهٔ آکا) در تاروپود اسطورههای بازی تاجوتخت تنیده شده است. با کمک شمشیری به نام لایت برینگر، آهای هزاران سال پیش "تاریکی را شکست داده است" و حالا چنین به نظر میرسد که قرار است بازگردد و در شکل دیگری ظاهر شود و تلاش کند تا وستروس را از چنگ وایتواکرها نجات دهد. اما کدام یک از شخصیتهای سریال بازی تاجوتخت به او تبدیل خواهد شد؟
یکی از کسانی که احتمال دارد، هرچند قطعی نیست، جان اسنو است. او امتیازات زیادی در این مورد دارد، دوباره زنده شده است، به راستی تارگرین است و شمشیر والریایی دارد و اگر بتواند شاه شب را شکست دهد، جان میتواند "برنده" "بازی تاجوتخت" باشد.
هر چند بسیاری از هواداران این پیشبینی را نمیپسندند، چون یکی از عواقب اصلی آن این خواهد بود که اگر نظریه جان (آزور) درست از آب درآید، عشق، متحد و عمه او کالیسی، دنریس تارگرین، باید به دلیل از خودگذشتگی و فداکاری که ضرورت رسیدن به مقام رسالت است، بمیرد...
۳. کالیسی قهرمان اصلی فصل پایانی خواهد بود و احتمالاً بدذات و شریر
دلایل زیادی وجود دارد که دنریس در پایان سریال نابود شود و راههای زیادی برای این رخداد وجود دارد. اما اگر اهل شرط بندی باشید، شاید بدانید که به همان اندازه هم احتمال دارد که زنده بماند و برندهٔ کل ماجرا شود. درست مثل جان اسنو، بسیاری از هواداران فکر میکنند که روح آزور آهای در او حلول خواهد کرد و او همان کسی است که همه را از شر وایتواکرها نجات خواهد داد.
در واقع سرنوشت او، نقش مهمی در پیش رفتن تمام جنبههای داستان تا رسیدن به این بخشهای نهایی داشته است. آیا او فرزندی از جان اسنو خواهد داشت؟ و اگر چنین شود، نقش نهایی آن فرزند در کل داستان چه خواهد بود؟ آیا دنریس ممکن است در پایان پادشاه یا ملکهٔ شب شود؟
۴. جیمی، سرسی را میکشد
سرسی لانیستر، هیولای بیرحم، حیلهگر و تشنهٔ قدرتی است که همهٔ ما دوستش نداریم و یکی از محبوبترین پیشبینیها دربارهٔ بخشهای آیندهٔ سریال این است که او در پایان این داستان زنده نماند.
هواداران به رسالتی که در کودکی به سرسی بخشیده شده بود، اشاره میکنند و در میان باقی پیشبینیها که تا به حال شده است، یکی این است که "برادر کوچکتر" او را خفه میکند تا بمیرد. هر دو تیریون هستند و خواهر دوقلو و معشوق جیمی، برادر کوچکترش است و یادمان هست که بخش ماقبل آخر سریال، با جدایی و قطع رابطهٔ جیمی با خواهرش به پایان رسید، و چنین به نظر میرسد که پیشبینیها مبنی بر این است که جیمی در پایان داستان کار سرسی را تمام میکند.
نظر دیگر این است که آریا استارک، جیمی را میکشد و بعد در حالیکه صورت جیمى رو به چهره زده است، سرسى رو مىکشد، به همان شکلى که با تبدیل چهرهاش به والدر فری، همهٔ اهل خانهٔ او را به قتل رساند.
۵. بانو استونهارت و هشدارهای جدی دیگر...
صحبت از سرنوشت خواهران قدرتمند، آریا و سانسا، بیشترین بحث و توجه هواداران این سریال در روزهای پیش از نمایش اپیزودهای آخر است.
بیایید با آریا شروع کنیم. یکی از آخرین پیشبینیها دربارهٔ او از صحنهٔ کوتاهی در ابتدای تیزر تبلیغاتی فیلم سرچشمه گرفته است که نشان میدهد او هراسان در حال دویدن در راه تاریکی است که به نظر میرسد از گذرگاههای وینترفل باشد.
دلایل و عوامل بسیاری ممکن است باعث هراس و وحشت او شده باشد، برای مثال یک وایتواکر ترسناک که دنبالش کرده باشد، اما بعضیها بر این باورند که آریا با اجساد اعضای خانواده که از دنیای مردگان بازگشتهاند، روبرو شده است. پیشبینی میشود که شاهشب بعضی از استارکهایی که مردهاند را دوباره زنده میکند و ممکن است آریا، پدر مردهاش، ند یا برادرش راب را دیده باشد.
یکی از حدسهای هواداران این است که آریا با بانو استونهارت شرور برخورد میکند، که به شکل زامبیشدهٔ مادر درگذشتهاش کتلین درآمده است که البته در بخش معروف کشتار در "عروسی سرخ" در پایان فصل سوم سریال کشته شده بود.
نظرهولناک دیگری هم دربارهٔ آریا وجود دارد که او خودش مرده است. توضیح آن هم این است که آریا در نبرد سهمگینش با ویف (بیخانمان) مرده است و ویف با استفاده از چهرهٔ آریا در تمام این مدت به جای او نقش بازی کرده است.
همچنین دربارهٔ سانسا، او در تمام طول این ماجرا و سریال تا به حال شرایط وحشتناکی داشته است، گاهی هم بسیار بحثبرانگیز بوده است، اما یکی از پیشبینیها این است که این شخصیت فیلم پایان خوشی داشته باشد (هرچند "خوش" در داستان بازی تاجوتخت هر معنایی ممکن است داشته باشد). سانسا، بنا به نظراتی ملکهٔ شمال در وینترفل میشود، اما فقط در صورتی که جان اسنو بمیرد و صلح پایداری با دنریس برقرار خواهد کرد.
پیشبینیها و نظرات دیگر این است که سانسا قرار است بمیرد و حتی یک پیشبینی این است که او دوباره به همسر اولش، تیریون لنیستر، که به اجبار با او ازدواج کرده بود، میپیوندد؛ و البته بهزودی همه این ماجراها روشن خواهد شد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: گیم آف ترونز بازی تاج و تخت سریال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۴۴۱۵۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرگذشت غمانگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند. صدیقه (روحانگیز) سامینژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقشآفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.
به گزارش روزیاتو، نام روحانگیز سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد:
زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».
این کارگردان سینما همچنین گفته بود:
من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.
عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است:
وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است:
بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد.
«دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت. سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند.
ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است:
اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.
سامینژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود:
بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.
قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند. در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، میتوانست نقش یک پدر را بازی بکند.
کانال عصر ایران در تلگرام